چهارشنبه بیست و نهم فروردین ۱۴۰۳ | 23:25 | امیر قاضی پور - امروز ۱۷ آوریل روز جهانی هایکو استچهار هایکوی بهاریاز ماسائوکا شیکی - شاعر ژاپنیفارسیی : ع.پاشایی۱نشسته روی دیوار گِلیدر باران بهاریکلاغی۲آزالهها شکوفادر حفرهیی روی صخرهییبودایی ایستاده۳زادگاهمبه هر کجا که نگاه میکنمکوهها میخندند با سبزینهها۴یخ بستن بهاریمیرقصد در هواتابش لرزان گرما بخوانید, ...ادامه مطلب
در کدام بزرگ شدیخراشیده شده است آسماناز عبوری و اضطرابی که از چمدان میآیدحجمِ منسینههایِ تو درهایِ وادیِ پوچمن سرم را روی سینههایِ تو گذاشتماز خود پرسیدمدر یک روزِ روشن از سقفهاشکسته شدنِ صدایم وقتی باران است- شکستِ صدایتوقتی در اُردیبهشت زندگی میکردمو ساقها و زانوها و قرمزها- - -امیر قاضی پور■ کانال شعر و شعرخوانی در تلگرام:https://t.me/ghazipooramir بخوانید, ...ادامه مطلب
چهارشنبه پانزدهم فروردین ۱۴۰۳ | 2:17 | امیر قاضی پور - «منطقهی بحرانی» ساخته علی احمدزاده، با دوری جستن از اخلاقیات قالبیِ سینمای ایران، به انسانها در غناء و پیچیدگیشان مینگرد، به آنچه هستند احترام میگذارد، و به آنچه میتوانند بشوند امید میبندد؛ مثل موادفروشی که همزمان شفابخش است و یاریگر، هتاک است و شاعر، خطاکار است و قدیس. «منطقهی بحرانی» گرچه اجباراً از زیرِ زمین میآید و زیرزمینی خوانده میشود، اما با شهامت و آزادیخواهیاش، در کنار فیلمهای نوظهور کوتاه و بلندی میایستد که خبر از سیمایی متفاوت و جهتگیری تازه در سینمای فردای ایران میدهند.نوید پورمحمدرضا . منتقد فیلم بخوانید, ...ادامه مطلب
جمعه هفدهم فروردین ۱۴۰۳ | 2:13 | امیر قاضی پور - ریزبینی و شاعرانگیِ علی احمدزادهسه نگاه به فیلم مهم «منطقه بحرانی»ریویوی نوید پورمحمدرضا باعث دیده شدن فیلم منطقه بحرانی ساخته علی احمدزاده میشود. یک ریویو هم الهام کوهی در شماره نوروز ۱۴۰۳ مجله دنیای تصویر نوشته است که با نظراتش همدل نیستم. در مجلات کاغذی و رسمی چندان نمیشه از فیلم آوانگاردی مثلِ منطقه بحرانی که خط قرمزها را رد کرده نوشت. هرچند دورانِ جدیدی بعد از زنزندگیآزادی آغاز شده است.۱.ریویویِ نوید پورمحمدرضامرد ناخدای اُدیسهی شبانهی شهر است. با موادفروشی امرارمعاش میکند، اما فیلم نه دربارهی تاریکروشنای شخصیت او و نه دربارهی معضل موادفروشی و اعتیاد است. نه رئالیسم شخصیت، نه رئالیسم اجتماع. «منطقهی بحرانی» بهکمک مرد، همقدم با او، دست به حفاری جهانی میزند که نظم غالبْ نیاز، آرزو و شیوهی زندگیِ ساکنانش را انکار و سرکوب میکند. علی احمدزاده در «مهمونی کامی» و «مادر قلباتمی» هم سراغ این جهان رفته بود، اما نه به ریزبینی و شاعرانگیای که اینجا در او و شکل مواجههاش یافتم. شاید این نتیجهی اعتماد به ساکنان واقعی این جهان است، نه بازیگران حرفهای که نقشِ ساکنان را بازی کنند. ساکنان که واقعی باشند، درد و آرزومندیشان اصیلتر میشود، فیلم اصیلتر میشود. ستارهها، بهناچار، تاریخ نقشها و هالهی تابناکشان را حمل میکنند، مردمان (نابازیگرها) خود، صدا و طنین واقعیشان را. با بازیگران همیشه گذشتهای وجود دارد، با مردمان دوباره میتوان نخستین را تجربه کرد.«منطقهی بحرانی» به دل واقعیت ناپیدای شبانهی شهر میزند، اما نه فقط ب, ...ادامه مطلب
« زن»زن! به سختی میتوانم بیان کنماحساسات پیچیدهام را و فقدان فکرم راجدای از همه اینها همیشه من وامدار توامو زن! سعی خواهم کرد بیان کنمحسهای درونیام را و حس تشکرم رابه دلیل این که معنی موفقیت را به من فهماندیزن! میدانم که میفهمیکودک کوچک درون مرد رالطفن یادت باشه که زندگیام در دستان توستو زن! مرا نزدیک قلبت نگه دارگر چه فاصله نمیتواند دورمان کندجدای از همه اینها، این موضوع در ستارهها نوشته شدهزن! بگذار توضیح بدهممنظورم هیچ وقت ایجاد غم و درد در تو نبودهپس بگذار بگویم و بگویم و بگویمکه دوستت دارمالان و همیشهدوستت دارمحالا و همیشهدوستت دارمحالا و همیشه- - -از ترانهای با صدای جان لنون بخوانید, ...ادامه مطلب
سه شنبه هشتم اسفند ۱۴۰۲ | 2:12 | امیر قاضی پور - از نور زنده شویبا طنینِ صدا...شبها را به دیدنِ روزها طی نکردمو این بار کجا بودهمهیِ لباسهایِ خانه توریاثاتهایِ دیگراین بار چیزی میل دارید بنوشیدببخشید بپوشید!یک فاصلهگیریِ ناگهانیآمدن و رفتنهاو جا به جاییحشرهها هنوز نورِ زَنَندهای دارن- - -امیر قاضیپور . صبحهای شبانهروز بخوانید, ...ادامه مطلب
محمدجعفر مصفا یا اکهارت تُله ایرانمصفا در کتاب " تفکر زائد "، مثلِ " اکهارت تُله " میاندیشد:یکی دیگر از طرحهای فکر برای فرار از واقعیات این است که انسان را از زمانِ حاضر که تنها زمانِ واقعی است غافل نگه میدارد و او را در دو زمانِ موهوم ذهنی و غیرواقعی، یعنی زمان گذشته و آینده مشغول میدارد. زمانِ حاضر تنها زمانی است که حرکت زندگی در آن واقع میشود. و انسانی که در لحظه حاضر زندگی نمیکند اصولا در زندگی نیست. زندگی را از دست داده است. مشغولیت فکر در زمان به معنای مشغولیت فکر با محتویات خودش است، نه به آنچه میگذرد. و محتویات خودش چیزی جز پندارها و تصاویرِ تهی از واقعیت نیست .■ تقسیم زندگی به گذشته ، حال و آینده ساخته ذهن و در نهایت توهمیست . گذشته و آینده شکلهای فکری و انتزاعات ذهنی هستند. گذشته را فقط در حال میتوان به یاد آورد. آنچه به یاد میآوری، رویدادیست که در حال رخ داده و حال را به یاد میآوری. آینده، هنگامی که برسد، حال است ، تنها موردی که همواره وجود دارد ، حال است. ● اکهارت تُله . سکون سخن میگوید بخوانید, ...ادامه مطلب
عابر باشیدیه مثل بودایی هست که میگه قایقی که باهاش از رودخانه گذشتی رو پس از رسیدن به کرانه دیگر رود دیگه با خودت حمل نکن.این منو یاد این عبارت آنگلوس سیلسیوس، عارف آلمانی قرن هفدهمی میندازه که میگه چه سود اگر مسیح هزار بار در بیتلَحِم به دنیا بیاد ولی در تو نه، اینچنین تا ابدالاباد گمگشته میمانی. نمیدونم دقیقا ربط دو عبارت چیه, ...ادامه مطلب
شش دی روز تولدمکدام جنبش؟زمانی که این شعرو نوشتم شاد بودم .خلا ، تکیدگی ، رانش و شادیآهنها / و چشمانِ اسبهااطاقها و تنها پلک زدنهمه چیز در فضایِ اسمها و اطاقها نیستدر این میان بشکهای که در نزاع رویِ بدن نمیافتدضمایر، همیشه در گلبرگها هستنتا از خود بیرون بیاییم.در دیگران بیایمدر لثه های آدم ها؛ماهیها / ماهیها لثه های آدمادامه دادن در حالتِ ساکنبرپا، برجا- - -امیر قاضی پور بخوانید, ...ادامه مطلب
شش دی روز تولدمو شاعرِ رهاییامروز شش دی روز تولدم .یکی از دوستان این شعرو یادم انداخت. شعر بله! در به یادآوری استسفر یک سال کوچکتر شد…..تولدت مبارک شاعرِ رهاییتولدت مبارک امیر, ...ادامه مطلب
مدام میگویند فلانی دیکتاتور بوده اما وطندوست بوده. چون وطن را منحصر به خاک و آب نمیدانم و آن را با شهروندانش هم تعریف میکنم، در نظرم هیچ دیکتاتوری وطندوست نیست چون تعریفش از وطن سراپا ایراد دارد. دیکتاتورها خوددوست هستند چون وطن را کالا و خانه انحصاری خود میدانند.- مجتبی نجفی بخوانید, ...ادامه مطلب
شاعری به نام ویم وندرسفیلمی که سکوت، سکون، فضای خالی، مراقبه و نیروی حال را در خودش داره . فضاهای گسترده بازهم آقای وندرسنگاهِ مثبت به زندگی و سکوتهای طولانیِ فیلم perfect Days زیباست .بازیهایی که دوست دارم: بازی کوجی یاکوشو .داریوش مهرجویی باید زنده بود و فیلم Perfect Days ساخته ویم وندرس را میدید . عرفان و "عرفانِ کار " یعنی چی . عرفانی که با سکوتهای طولانی و سکون و مراقبه و البته فضاهای خالی در فیلم روزهای عالی(Perfect Days) بدست میآید . اصلن میشود گفت که مذهبیِ راستین نه مذهبِ نمایشی، از طریقِ همین سکوت و سکون و مراقبه حاصل میشود. بخوانید, ...ادامه مطلب
وقتی در فیلم " نسل پاد " ( Pod Generation ) ، گیاهشناس از شاگردهای خودش میخواهد که درخت را برای رهایی از فکر و تفکر زائد ، بغل کنند. و این عمل کاملن طبیعی است . درخت-تصویرِ انسان . ای کاش فیلم " نسل پاد " به کارگردانی خانم " سوفی بارت " از نظرات اکهارت تُله استفاده میکرد و آنرا سینمائی میکرد . وقتی اکهارت میگه با رفتن به دلِ طبیعت ، از هزاران سال تفکرِ شرطی شده، آزاد و رها میشویم . اما فیلم بیشتر شیفته ایدهی خودش میشود و نمیتواند ایدههایش را با حس و حال ، تصویر کند . و همه چیز انگار در محفظه و مصنوعی است. فیلم" نسل پاد " برای عموم تماشاگران میتواند تاثیرگذار باشد. و پرسش برای مخاطب ایجاد کند. مثلن چرا اکثر ساکنان زمین، از چیزهای طبیعی استفاده نمیکنند . دیگه مزه میوهها را هم نداریم. بجای آن، آشغالهایی مثلِ سنایچ تولید میشود. برایم عجیبه چرا هیچ فیلمسازی نظرات کاملن طبیعی اکهارت تُله در " سکون سخن میگوید، زمینی نو و نیروی حال " را سینمایی نکرده. در حالیکه نیاز است بخوانید, ...ادامه مطلب
جهان، جهانِ وست ورلدیهجهانی که همه بازیگرند و نقش بازی میکنندجهانی که هر روز هزار بار میمیریم و زنده میشیمجهانِ ایگوها . جهانِ برابریِ ذهن با خودِ انسان در فشارِ عصبیتهاوست ورلد شاهکاره در سریالاما در حلقهی به هم پیوستهیِ اقامتها و تکرارها ، بیش از وستورلد باید برسیم و گریز بزنیم به " نیرویِ حال " ، " زمینی نو " ، " سکون سخن میگوید " و " تمرینِ نیرویِ حال " و... اکهارت تول یا اکهارت تُله . ورایِ آن چیزی که ما را تصویر میکنند بخوانید, ...ادامه مطلب
معلمهای عزیز ، پدر ومادرهای مهربانسلام,ما چهل سال است بخش اعظم جوانانمان را درس دادیم و به دانشگاه فرستادیم ،اما همه چیز بدتر شد.تصادفات رانندگیمان بیشتر شد،ضایعات نانمان بیشتر شد،آلودگی هوایمان بیشتر شد،شکاف طبقاتی مان بیشتر شد،پروندههای اختلاس در دادگستریمان بیشتر شد،تعداد زندانیانمان بیشتر شدو مهاجرت نخبگانمان بیشتر شد.پس دیگر دست از درس دادن صرف بردارید.آموزش کودکان ما ساده است.ما دیگر به دانشمند نیازی نداریم, ما اکنون دچار کمبود مفرط انسانهای توانمند هستیم.پس لطفا به کودکان ما فقط مهارت های زندگی کردن را یاد بدهید.به آنها,گفت و گو کردن را،تخیل را،خلاقیت را،مدارا را،صبر را،گذشت را،دوستی با طبیعت را،داشتن توان عذرخواهی را ،دوست داشتن حیوانات را،لذت بردن از برگ درخت را،دویدن و بازی کردن را، شاد بودن را،از موسیقی لذت بردن را،آواز خواندن را،بوییدن گل را،سکوت کردن را،شنیدن و گوش دادن را،اعتماد کردن را،دوست داشتن را،راست گفتن را وراست بودن را بیاموزید.باور کنید,اگر بچههای ما ندانند که فلان سلسله پادشاهی کی آمد و کی رفت،و ندانند که حاصل ضرب ۱۱۴ در ۱۱۴ چه می شود،و ندانند که آیا با پای چپ وارد دستشویی شوند یا با پای راست،هیچ چیزی از خلقت خداوند کم نمیشود؛اما اگر آنها زندگی کردن را,و عشق ورزیدن راو عزت نفس راو تاب آوریو عدم پرخاشگری را,تمرین نکنند، زندگی شان خالیِ خالی خواهد بود و بعد برای پر کردن جای این خالیها، خیلی به خودشان و دیگران و طبیعت خسارت خواهند زد.لطفاً برای بچههای ما,شعر بخوانید،به آنها موسیقی بیاموزید،بگذارید با هم آواز بخوانند،اجازه بدهید همه با هم فقط یک نقاشی بکشند تا همکاری را بیاموزند،بگذارید وقتی خوابشان می آید بخوابند,و وقتی مغزشان نمی کشد یاد ن, ...ادامه مطلب