یادوارهای از سیام تیر ۱۳۳۱رگبار بیامان ...به روایتِ : فریدون مشیریهرگز سپیدهدم را ،این گونه سرخِ سرخ ندیدمرگبار بیامان قساوت راهرگزاین سان درازنا نشنیدمموج عظیم مردم ،جوشان و دادخواهفریاد میکشیدند:" از جان خود گذشتیمبا خون خود نوشتیمیا مرگ یا مصدق "□پژواک این خروشتا اوج آسمان خدا پر کشیده بودو آیا ! به جای پاسخرگبار بیامان قساوتبانگ گلولههای منظمهمرنگ خون ، رهاآوار مغزهای پریشانبر سنگفرشها□رگبار بیامانِ قساوت، تمام روزپیوند لحظهها را ،از هم گسسته بودموج عظیم مردمبا غرّشِ : مصدق پیروز استمصدق پیروز استکوبان ، چون منجنیقیدیوار پایداری دشمن رادرهم شکسته بود□پیروزی بزرگ به دست آمدآن رهبر ، آن پدرآن روز، اولین سخنش این بود :- " ای همرهان ، مراپایین پای این شهدا ، خاک میکنید "□اما بزرگ ارتشداران فرماندهدر روز واقعهاین واپسین وصیت او رااز بیم آن که شورش و غوغا شود پدیددر منتهای سنگدلی، مصلحت ندیدناچاربا پیکر تنیدهی زندان کشیدهاشتندیس افتخارهمراه آرمان بزرگش :ایران سربلند ، ایران استواردر روستای دوریدر خاک آرمید.بسیار سالها که گذر کردفرماندهانِ مغرور ،اینکدر خاک خفتهاندآن گونه بینشان توانی گفتهرگز نبودهاند و کلامی نگفتهاند.□اما هنوزهمواره و همیشههر تیرماه ، همهمهای از صدای تیر،- رگبار بیامان قساوت -در گوش جانِ مردمِ آگاهبیدار می شود .تا جاودانحماسهی آن روزِ باشکوهپیروزی ارادۀ مردمدر نسلِ ، بعدِ نسلدر برگ برگ تاریخروشن،چو آفتاب ،پدیدار میشود! بخوانید, ...ادامه مطلب