یک شعر از امیر قاضی پور و خوانش ریحانه نامدار

ساخت وبلاگ

صفحه را که بست. اگر کسی «دیده نمی شود»

شعری از امیر قاضی پور

دهانِ باز، رویِ آتش

بر نوکِ زبان، با موهایِ کوتاه

به تنِ مورب / به اسمِ مارگوریتا

: به هنگام شهری بود وسطِ زمان

دستهایِ من روی انگورها به چشم می‌خورد

«مجانی فضایی که ایستاده‌ای».

: دست هاشو به طرف دو ساعت دراز می‌کند

" الان به دنیا آمدم "

دست به جیب می‌برم

در چشمت بودم -

وزن بدنم را بییندازم

حس می‌کنم دارم نگاه می‌کنم

بعد همه چیز دارم

نه تصویری - نه باجه‌ای

سازه ای داد آب و نان

..............................................

خوانش شعر بالا

ریحانه نامدار: سلام وهمه اش روی آسفالت خیابان درازمیکشی که من بیایم دستت رابگیرم وبگویم تورا به خدادیگرهیچ ماشینی نیست که ازاینجا ردنشده باشد تونمیمیری ...نمیشودکه بمیری مرگ داردبچه اش راازمدرسه برمیگرداند نگاه کن ...وتو همانطورشعرشدی...

تاریخی از همه ی تصاویر ...
ما را در سایت تاریخی از همه ی تصاویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : menhao بازدید : 84 تاريخ : جمعه 28 بهمن 1401 ساعت: 19:29