لید

ساخت وبلاگ

یک روز بهاری من رفتم تو حیاط بنشینم.
دیگر حتمن نمی‌تواند یک نخل سوخته
ماه با پیراهنِ سفید خُفتی
اما رنگ با شما هست
گوشه پاک می‌کنی دمِ درها.
حق با شما هست
از مکث باکیت نیست.
در دلِ هم به شیرِ مادران می‌خندی
«یک سال سرم را که نمی‌توانیم»
از هوایِ پاک، باکیت نیست
مکث می‌ریزد بعد پوستِ استخوان
بیرونِ این نقطه از«ط» می‌مُردم
«مکث نیستم»
می‌ریزد استخوان.
«مهلت از آمونیاک»
می‌بارد بالات
- تو می‌گذری -
یک،اما بعد رنگِ تو را
بلوط را زنگ اول
چیزی را که انداخت
- - -
امیر قاضی پور

تاریخی از همه ی تصاویر ...
ما را در سایت تاریخی از همه ی تصاویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : menhao بازدید : 55 تاريخ : پنجشنبه 3 فروردين 1402 ساعت: 16:05